هدف کلیسا
واپسین سخنان عیسی به شاگردانش، پیش از صعود به آسمان، این بود: «لیکن چون روحالقدس بر شما میآید، قوت خواهید یافت و شاهدان من خواهید بود، در اورشلیم و تمامی یهودیه و سامره و تا اقصای جهان» (اعمال ۱: ۸). ما مسیحیان باید شاهدان عیسی مسیح باشیم. هدف کلیسا این است که در جهان شاهدی برای عیسی مسیح باشد. این هدف اصلی کلیسا است؛ سایر عملکردهای کلیسا در مقایسه با این هدف حالتی ثانوی دارد.
شاهد عیسی مسیح بودن چه معنی یی دارد؟ این سخن بدین معنی است که گفتار و رفتارمان در بین مردم، به گونهای باشد که ایشان را به سوی او جذب کند؛ و اینکه در جهان نور باشیم. عیسی فرمود: «بگذارید نور شما بر مردم بتابد تا اعمال نیكوی شما را دیده، پدر شما را كه در آسمان است تمجید نمایند» (متی ۵: ۱۶). بگذارید نور شما بتابد. این سخن بدین معنی است که ما سفیران مسیح در جهان هستیم. پولس رسول مینویسد: پس برای مسیح ایلچی هستیم (دوم قرنتیان ۵: ۲۰). وظیفه ما به عنوان سفیران یا ایلچیان این است که انسانها را با خدا آشتی دهیم.
و سرانجام، شاهد مسیح بودن به این معنی است که باید به اقصا نقاط دنیا رفته، مردم را شاگرد بسازیم. عیسی به شاگردان خود فرمود: «پس رفته، همه امتهـا را شاگـرد سازیـد و ایشـان را بـه اسمِ اب و ابن و روحالقدس تعمید دهید. و ایشان را تعلیـم دهیـد که همه امـوری را که به شما حکم کردهام حفظ کنند» (متی ۲۸: ۱۹-۲۰).
انگیزه ما برای شاهد بودن چیست؟ انگیزه ما محبت است. دومین حکم بزرگ کتاب مقدس این است: «همسایه خود را چون نفس خود محبت نما» (مرقس ۱۲: ۳۱). ما ایمانداران نان حیات را یافته ایم؛ اگر همسایه خود را دوست داشته باشیم، مشتاق خواهیم بود که این نان را به او نیز برسانیم.
عیسی ما را فرا میخواند و جزو کلیسایش میگرداند تا ما برویم و میوه بیاوریم. او فرمود: «شما مرا برنگزیدید، بلکه من شما را برگزیدم و شما را مقرر کردم تا شما بروید و میوه آورید و میوه شما بماند» (یوحنا ۱۵: ۱۶). چرا عیسی به جهان آمد؟ او آمد تا هر که بر او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانی یابد (یوحنا ۳: ۱۶). دربارۀ این موضوع بیندیشید! عیسی ما را نیز با همان هدف به میان مردم میفرستد! امروزه ما به عنوان کلیسا مقرر شده ایم تا کار مسیح را بر زمین ادامه دهیم و نوری باشیم که به انسانها طریق آسمان و رسیدن به حیات ابدی را نشان دهیم.
بنابراین، مشاهده میکنیم که هدف مبرم کلیسا این است که منتشر شود، درست همانگونه که نور در تاریکی منتشر میشود. متاسفانه بسیاری از کلیساها، از زمان تاسیس خود، دل مشغولی اصلی شان مسائل داخلی خودشان است. این کلیساها شبیه باشگاه یا محفلهای خصوصی میشوند. اعضای این کلیساها تنها در مورد برکاتی میاندیشند که امیدوارند در کلیسا بیابند. اما به این فکر نیستند که کلیسا چه برکاتی باید به مردم برساند. هدف از به وجود آمدن کلیسا هرگز این نبود که صرفا به پناهگاهی امن برای مسیحیان تبدیل گردد؛ هدف اصلی در وهله اول این بوده که کلیسا شاهدانی را آماده سازد و به میان مردم نیازمند و گمشده بفرستد. کلیسا باید سفیران، میوه آورندگان، شاگرد سازان، و میسیونرها را آماده سازد و به میان مردم بفرستد.
کلیسای عیسی مسیح، کلیسایی شهادت دهنده است؛ کلیسایی است بشارتی. کلیسا چگونه در اروپا آغاز شد؟ چنین آغاز شد که شخصی به نام پولس، به شهر فلیپی در ایالت مقدونیه (واقع در یونان) رفت و کلیسایی را در آنجا تاسیس کرد (اعمال ۱۶: ۹-۱۵، ۴۰). حیات کلیسا در هندوستان چگونه آغاز شد؟ عدهای از مسیحیان به هندوستان سفر کردند و انجیل را در آنجا موعظه نمودند. برخی میگویند که نخستین میسیونری که به هندوستان رفت، تومای رسول بود. حیات کلیسا در چین چگونه آغاز شد؟ در کره چطور؟ در افریقا چطور؟ همان دلایل قبلی را میتوان ذکر کرد: شاهدانی به این سرزمینها رفتند و انجیل را موعظه کردند.
البته همه اعضای کلیسا خوانده نشده اند که به مکانی دور دست بروند و موعظه کنند. در واقع، تعداد اندکی برای این منظور فرا خوانده شده اند. اما هر مسیحی خوانده شده تا در هر جایی که زندگی یا کار میکند، شاهدی برای مسیح باشد (اعمال ۱: ۸). همه اعضای کلیسا باید این موضوع را به یاد داشته باشند که هدف اصلی کلیسا، شاهد بودن است، آن هم نه در محل زندگی شان، بلکه تا اقصی نقاط جهان.
کلیسا شبیه یک بدن است (اول قرنتیان ۱۲: ۲۷). وظیفه اصلی قلب، پمپ کردن خون در رگهای بدن است؛ وظیفه اصلی ششها تنفس کردن است؛ وظیفه اصلی گوش شنیدن است؛ وظیفه اصلی پا راه رفتن است. اما وظیفه کلی همه اعضای بدن، این است که به آن کمک کنند تا به حیاتش ادامه دهد و کارکردی مناسب داشته باشد. این نکته در مورد همه اعضای کلیسا نیز صادق است.
اگر کلیسایی شهادت ندهد و رشد و گسترش نیابد، آن کلیسا مرده است. در واقع، بهترین روش برای ارزیابی سلامت روحانی هر کلیسا، توجه به تعداد مبشرین و شاهدانی است که میفرستد، نه تعداد اعضایی که جذب میکند.
برخی معتقدند که فرستادن مبشر تنها یکی از عملکردهای مهم کلیسا از مجموع عملکردهایی است که به یک میزان اهمیت دارند. آنها کلیسا را به یک صندلی تشبیه میکنند که چهار پایه آن از پرستش، مشارکت، تعلیم و بشارت تشکیل شده اند. اما این توصیفی درست از کلیسای مسیح نیست. باید گفت که این صندلی سه پایه دارد: پرستش و مشارکت و تعلیم؛ عامل چهارم، یعنی بشارت و خدمت مبشرین، همچون چراغی است که باید بر روی صندلی گذاشته شود! پرستش و مشارکت و تعلیم فقط ابزارهای کمکی هستند برای رسیدن به هدف اصلی، یعنی بشارت و شاهد بودن.
بنابراین، مجددا باید تاکید کنیم که هدف اصلی کلیسای مسیح، بشارت و شهادت دادن است. به عبارت دیگر بشارت و شهادت فقط یکی از برنامههای متعدد کلیسا نیست، بلکه آن فعالیت مرکزی است که تمامی فعالیتهای کلیسا حول آن میچرخد.
اگر به این موضوع توجه کافی داشته باشیم، تعادلی بین خدمت کلیسا و خدمت هر ایماندار به وجود میآید. اغلب توجه ما مسیحیان، به اهداف فرعی و ثانوی معطوف میشود و هدف و جهت کلی زندگی مسیحی خود را فراموش میکنیم. این اهداف ثانوی (عدالت اجتماعی، حفاظت از محیط زیست، تامین بهداشت عمومی، تعلیم و تربیت بهتر، توسعه اقتصادی و مسائل مشابه) بسیار نیکو و پسندیده هستند و مسیحیان باید به به آنها توجه داشته باشند. اما این اهداف در مقایسه با هدف اصلی و اساسی، یعنی هدایت انسانها به سوی عیسی مسیح و نجات، اهدافی ثانوی و فرعی محسوب میشوند. فراهم ساختن امکاناتی برای یک فرد که بتواند برای چند سال زندگی بهتری داشته باشد، کاری پسندیده است؛ اما در مقایسه با هدایت او به سوی حیات جاودانی در آسمان، هدیه بزرگی محسوب نمیشود. ما همواره نیاز داریم تا چشمان خود را به هدف غایی خدمات بدوزیم، یعنی به مصالحه یا آشتی دادن انسانها با خدا و وارد ساختن آنها به ملکوت او (به دوم تواریخ ۵: ۱۸-۲۰ و تفسیر آن مراجعه کنید).
عیسی چشمان خود را به هدف دوخته بود. او موعظه میکرد، تعلیم میداد، شفا میبخشید و معجزات انجام میداد؛ اما هدف همه این فعالیتها واحد بود: او میخواست تا انسانها را با خدا آشتی دهد. شفاها و دیگر معجزات او فی نفسه هدف نبودند، بلکه نشانههایی بودند بر این که او پسر خدا است؛ آنها باعث میشدند که مردم با توجه بیشتری به کلام او گوش فرا دهند. او نمیخواست به عنوان معجزه گر شناخته شود. تقریبا همیشه هنگامی که او کسی را شفا میداد، به او میگفت که در این مورد با کسی سخن نگوید. او نمیخواست که چشم مردم به روی نیاز روحانی شان بسته شود. هنگامی که مردم سعی میکردند او را ترغیب کنند تا در روستایشان باقی بماند و به شفا دادن آنها ادامه دهد، عیسی خواست آنها را نمیپذیرفت و پاسخ میداد: «مرا لازم است که به شهرهای دیگر نیز به ملکوت خدا بشارت دهم، زیرا که برای همین کار فرستاده شدهام» (لوقا ۴: ۴۳). کار اصلی عیسی این بود که انسان را وارد ملکوت خدا سازد. اگر کار اصلی او این بود، کار اصلی ما نیز، چه به عنوان فرد و چه به عنوان کلیسا، باید همین باشد.
در مورد هدف و یا ماموریت کلیسا، نکتهای دیگر نیز هست که باید ذکر کنیم: وقتی این ماموریت به کمال برسد، عیسی باز خواهد گشت و پایان جهان فرا خواهد رسید. «و به این بشارتِ ملکوت در تمام عالم موعظه خواهد شد تا بر جمیع امتها شهادتی شود؛ آنگاه انتها خواهد رسید» (متی ۲۴: ۱۴).
عیسی در انتظار ما است تا انجیل را به هر قبیله و گروه فرهنگی اعلام کنیم. در دنیا اقوام و گروههای فرهنگی مختلفی وجود دارد. در متی ۲۴: ۱۴ و ۲۸: ۱۹ این گروهها امتها نامیده شده اند. تخمین زده میشود که هنوز ۱۰۰۰۰ گروه وجود دارد که از شهادت مستمر در مورد مسیح به زبان خودشان محرومند. وظیفه اصلی هر مسیحی این است که به گسترش انجیل مسیح در میان این گروههای فرهنگی کمک کند و نیز به تاسیس کلیسایی شهادت دهنده و گسترش یابنده در درون هر گروه فرهنگی مدد رساند. تا زمانی که این وظیفه انجام نگیرد، هدف کلیسا تحقق نیافته است و مسیح باز نخواهد گشت.
این وظیفه چقدر عظیم است؟ به خاطر رشد جمعیت، تعداد غیر مسیحیان در دنیا امروزه بیش از هر دوره تاریخی دیگر است. از سوی دیگر، امروزه بیش از هر زمان دیگری، برای انجام این وظیفه، افراد ایماندار وجود دارد. این وظیفه میتواند انجام شود. در سال ۱۰۰ پس از میلاد، در مقابل هر ۳۶۰ غیر مسیحی، یک مسیحی شهادت دهنده وجود داشت. در سال ۱۹۵۰ در برابر هر بیست غیر مسیحی یک مسیحی شهادت دهنده وجود داشت. امروزه برای هر هفت غیر مسیحی، یک مسیحی شهادت دهنده وجود دارد. به همین ترتیب، چیزی نمیگذرد که نسبت مسیحیان شهادت دهنده به غیر مسیحیان، یک به چهار خواهد بود. پس این وظیفه را میتوان انجام داد.
هنوز در جهان دو میلیارد انسان هستند که امکان شنیدن انجیل را به شکلی مطلوب ندارند. هدف کلیسای مسیح رساندن پیام انجیل به این انسانها است. برخی مسیحیان خوانده شده اند تا مبشرینی به میان این انسانها بفرستند، یعنی برای تربیت ایشان دعا کنند، از ایشان حمایت نمایند و تشویقشان کنند. برخی نیز خوانده شده اند تا به میان این انسانها بروند. خدا هم به فرستندگان نیاز دارد و هم به روندگان. اما خواه یک مسیحی به کشورهای دور دست برود و خواه در محل زندگیاش بماند، به هر حال باید شاهدی برای مسیح باشد. در هر جا که خدمت کنیم، عیسی از ما همان میزان از تعهد و سر سپردگی را میطلبد.
واپسین سخنان عیسی به شاگردانش، پیش از صعود به آسمان، این بود: «لیکن چون روحالقدس بر شما میآید، قوت خواهید یافت و شاهدان من خواهید بود، در اورشلیم و تمامی یهودیه و سامره و تا اقصای جهان» (اعمال ۱: ۸). ما مسیحیان باید شاهدان عیسی مسیح باشیم. هدف کلیسا این است که در جهان شاهدی برای عیسی مسیح باشد. این هدف اصلی کلیسا است؛ سایر عملکردهای کلیسا در مقایسه با این هدف حالتی ثانوی دارد.
شاهد عیسی مسیح بودن چه معنی یی دارد؟ این سخن بدین معنی است که گفتار و رفتارمان در بین مردم، به گونهای باشد که ایشان را به سوی او جذب کند؛ و اینکه در جهان نور باشیم. عیسی فرمود: «بگذارید نور شما بر مردم بتابد تا اعمال نیكوی شما را دیده، پدر شما را كه در آسمان است تمجید نمایند» (متی ۵: ۱۶). بگذارید نور شما بتابد. این سخن بدین معنی است که ما سفیران مسیح در جهان هستیم. پولس رسول مینویسد: پس برای مسیح ایلچی هستیم (دوم قرنتیان ۵: ۲۰). وظیفه ما به عنوان سفیران یا ایلچیان این است که انسانها را با خدا آشتی دهیم.
و سرانجام، شاهد مسیح بودن به این معنی است که باید به اقصا نقاط دنیا رفته، مردم را شاگرد بسازیم. عیسی به شاگردان خود فرمود: «پس رفته، همه امتهـا را شاگـرد سازیـد و ایشـان را بـه اسمِ اب و ابن و روحالقدس تعمید دهید. و ایشان را تعلیـم دهیـد که همه امـوری را که به شما حکم کردهام حفظ کنند» (متی ۲۸: ۱۹-۲۰).
انگیزه ما برای شاهد بودن چیست؟ انگیزه ما محبت است. دومین حکم بزرگ کتاب مقدس این است: «همسایه خود را چون نفس خود محبت نما» (مرقس ۱۲: ۳۱). ما ایمانداران نان حیات را یافته ایم؛ اگر همسایه خود را دوست داشته باشیم، مشتاق خواهیم بود که این نان را به او نیز برسانیم.
عیسی ما را فرا میخواند و جزو کلیسایش میگرداند تا ما برویم و میوه بیاوریم. او فرمود: «شما مرا برنگزیدید، بلکه من شما را برگزیدم و شما را مقرر کردم تا شما بروید و میوه آورید و میوه شما بماند» (یوحنا ۱۵: ۱۶). چرا عیسی به جهان آمد؟ او آمد تا هر که بر او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانی یابد (یوحنا ۳: ۱۶). دربارۀ این موضوع بیندیشید! عیسی ما را نیز با همان هدف به میان مردم میفرستد! امروزه ما به عنوان کلیسا مقرر شده ایم تا کار مسیح را بر زمین ادامه دهیم و نوری باشیم که به انسانها طریق آسمان و رسیدن به حیات ابدی را نشان دهیم.
بنابراین، مشاهده میکنیم که هدف مبرم کلیسا این است که منتشر شود، درست همانگونه که نور در تاریکی منتشر میشود. متاسفانه بسیاری از کلیساها، از زمان تاسیس خود، دل مشغولی اصلی شان مسائل داخلی خودشان است. این کلیساها شبیه باشگاه یا محفلهای خصوصی میشوند. اعضای این کلیساها تنها در مورد برکاتی میاندیشند که امیدوارند در کلیسا بیابند. اما به این فکر نیستند که کلیسا چه برکاتی باید به مردم برساند. هدف از به وجود آمدن کلیسا هرگز این نبود که صرفا به پناهگاهی امن برای مسیحیان تبدیل گردد؛ هدف اصلی در وهله اول این بوده که کلیسا شاهدانی را آماده سازد و به میان مردم نیازمند و گمشده بفرستد. کلیسا باید سفیران، میوه آورندگان، شاگرد سازان، و میسیونرها را آماده سازد و به میان مردم بفرستد.
کلیسای عیسی مسیح، کلیسایی شهادت دهنده است؛ کلیسایی است بشارتی. کلیسا چگونه در اروپا آغاز شد؟ چنین آغاز شد که شخصی به نام پولس، به شهر فلیپی در ایالت مقدونیه (واقع در یونان) رفت و کلیسایی را در آنجا تاسیس کرد (اعمال ۱۶: ۹-۱۵، ۴۰). حیات کلیسا در هندوستان چگونه آغاز شد؟ عدهای از مسیحیان به هندوستان سفر کردند و انجیل را در آنجا موعظه نمودند. برخی میگویند که نخستین میسیونری که به هندوستان رفت، تومای رسول بود. حیات کلیسا در چین چگونه آغاز شد؟ در کره چطور؟ در افریقا چطور؟ همان دلایل قبلی را میتوان ذکر کرد: شاهدانی به این سرزمینها رفتند و انجیل را موعظه کردند.
البته همه اعضای کلیسا خوانده نشده اند که به مکانی دور دست بروند و موعظه کنند. در واقع، تعداد اندکی برای این منظور فرا خوانده شده اند. اما هر مسیحی خوانده شده تا در هر جایی که زندگی یا کار میکند، شاهدی برای مسیح باشد (اعمال ۱: ۸). همه اعضای کلیسا باید این موضوع را به یاد داشته باشند که هدف اصلی کلیسا، شاهد بودن است، آن هم نه در محل زندگی شان، بلکه تا اقصی نقاط جهان.
کلیسا شبیه یک بدن است (اول قرنتیان ۱۲: ۲۷). وظیفه اصلی قلب، پمپ کردن خون در رگهای بدن است؛ وظیفه اصلی ششها تنفس کردن است؛ وظیفه اصلی گوش شنیدن است؛ وظیفه اصلی پا راه رفتن است. اما وظیفه کلی همه اعضای بدن، این است که به آن کمک کنند تا به حیاتش ادامه دهد و کارکردی مناسب داشته باشد. این نکته در مورد همه اعضای کلیسا نیز صادق است.
اگر کلیسایی شهادت ندهد و رشد و گسترش نیابد، آن کلیسا مرده است. در واقع، بهترین روش برای ارزیابی سلامت روحانی هر کلیسا، توجه به تعداد مبشرین و شاهدانی است که میفرستد، نه تعداد اعضایی که جذب میکند.
برخی معتقدند که فرستادن مبشر تنها یکی از عملکردهای مهم کلیسا از مجموع عملکردهایی است که به یک میزان اهمیت دارند. آنها کلیسا را به یک صندلی تشبیه میکنند که چهار پایه آن از پرستش، مشارکت، تعلیم و بشارت تشکیل شده اند. اما این توصیفی درست از کلیسای مسیح نیست. باید گفت که این صندلی سه پایه دارد: پرستش و مشارکت و تعلیم؛ عامل چهارم، یعنی بشارت و خدمت مبشرین، همچون چراغی است که باید بر روی صندلی گذاشته شود! پرستش و مشارکت و تعلیم فقط ابزارهای کمکی هستند برای رسیدن به هدف اصلی، یعنی بشارت و شاهد بودن.
بنابراین، مجددا باید تاکید کنیم که هدف اصلی کلیسای مسیح، بشارت و شهادت دادن است. به عبارت دیگر بشارت و شهادت فقط یکی از برنامههای متعدد کلیسا نیست، بلکه آن فعالیت مرکزی است که تمامی فعالیتهای کلیسا حول آن میچرخد.
اگر به این موضوع توجه کافی داشته باشیم، تعادلی بین خدمت کلیسا و خدمت هر ایماندار به وجود میآید. اغلب توجه ما مسیحیان، به اهداف فرعی و ثانوی معطوف میشود و هدف و جهت کلی زندگی مسیحی خود را فراموش میکنیم. این اهداف ثانوی (عدالت اجتماعی، حفاظت از محیط زیست، تامین بهداشت عمومی، تعلیم و تربیت بهتر، توسعه اقتصادی و مسائل مشابه) بسیار نیکو و پسندیده هستند و مسیحیان باید به به آنها توجه داشته باشند. اما این اهداف در مقایسه با هدف اصلی و اساسی، یعنی هدایت انسانها به سوی عیسی مسیح و نجات، اهدافی ثانوی و فرعی محسوب میشوند. فراهم ساختن امکاناتی برای یک فرد که بتواند برای چند سال زندگی بهتری داشته باشد، کاری پسندیده است؛ اما در مقایسه با هدایت او به سوی حیات جاودانی در آسمان، هدیه بزرگی محسوب نمیشود. ما همواره نیاز داریم تا چشمان خود را به هدف غایی خدمات بدوزیم، یعنی به مصالحه یا آشتی دادن انسانها با خدا و وارد ساختن آنها به ملکوت او (به دوم تواریخ ۵: ۱۸-۲۰ و تفسیر آن مراجعه کنید).
عیسی چشمان خود را به هدف دوخته بود. او موعظه میکرد، تعلیم میداد، شفا میبخشید و معجزات انجام میداد؛ اما هدف همه این فعالیتها واحد بود: او میخواست تا انسانها را با خدا آشتی دهد. شفاها و دیگر معجزات او فی نفسه هدف نبودند، بلکه نشانههایی بودند بر این که او پسر خدا است؛ آنها باعث میشدند که مردم با توجه بیشتری به کلام او گوش فرا دهند. او نمیخواست به عنوان معجزه گر شناخته شود. تقریبا همیشه هنگامی که او کسی را شفا میداد، به او میگفت که در این مورد با کسی سخن نگوید. او نمیخواست که چشم مردم به روی نیاز روحانی شان بسته شود. هنگامی که مردم سعی میکردند او را ترغیب کنند تا در روستایشان باقی بماند و به شفا دادن آنها ادامه دهد، عیسی خواست آنها را نمیپذیرفت و پاسخ میداد: «مرا لازم است که به شهرهای دیگر نیز به ملکوت خدا بشارت دهم، زیرا که برای همین کار فرستاده شدهام» (لوقا ۴: ۴۳). کار اصلی عیسی این بود که انسان را وارد ملکوت خدا سازد. اگر کار اصلی او این بود، کار اصلی ما نیز، چه به عنوان فرد و چه به عنوان کلیسا، باید همین باشد.
در مورد هدف و یا ماموریت کلیسا، نکتهای دیگر نیز هست که باید ذکر کنیم: وقتی این ماموریت به کمال برسد، عیسی باز خواهد گشت و پایان جهان فرا خواهد رسید. «و به این بشارتِ ملکوت در تمام عالم موعظه خواهد شد تا بر جمیع امتها شهادتی شود؛ آنگاه انتها خواهد رسید» (متی ۲۴: ۱۴).
عیسی در انتظار ما است تا انجیل را به هر قبیله و گروه فرهنگی اعلام کنیم. در دنیا اقوام و گروههای فرهنگی مختلفی وجود دارد. در متی ۲۴: ۱۴ و ۲۸: ۱۹ این گروهها امتها نامیده شده اند. تخمین زده میشود که هنوز ۱۰۰۰۰ گروه وجود دارد که از شهادت مستمر در مورد مسیح به زبان خودشان محرومند. وظیفه اصلی هر مسیحی این است که به گسترش انجیل مسیح در میان این گروههای فرهنگی کمک کند و نیز به تاسیس کلیسایی شهادت دهنده و گسترش یابنده در درون هر گروه فرهنگی مدد رساند. تا زمانی که این وظیفه انجام نگیرد، هدف کلیسا تحقق نیافته است و مسیح باز نخواهد گشت.
این وظیفه چقدر عظیم است؟ به خاطر رشد جمعیت، تعداد غیر مسیحیان در دنیا امروزه بیش از هر دوره تاریخی دیگر است. از سوی دیگر، امروزه بیش از هر زمان دیگری، برای انجام این وظیفه، افراد ایماندار وجود دارد. این وظیفه میتواند انجام شود. در سال ۱۰۰ پس از میلاد، در مقابل هر ۳۶۰ غیر مسیحی، یک مسیحی شهادت دهنده وجود داشت. در سال ۱۹۵۰ در برابر هر بیست غیر مسیحی یک مسیحی شهادت دهنده وجود داشت. امروزه برای هر هفت غیر مسیحی، یک مسیحی شهادت دهنده وجود دارد. به همین ترتیب، چیزی نمیگذرد که نسبت مسیحیان شهادت دهنده به غیر مسیحیان، یک به چهار خواهد بود. پس این وظیفه را میتوان انجام داد.
هنوز در جهان دو میلیارد انسان هستند که امکان شنیدن انجیل را به شکلی مطلوب ندارند. هدف کلیسای مسیح رساندن پیام انجیل به این انسانها است. برخی مسیحیان خوانده شده اند تا مبشرینی به میان این انسانها بفرستند، یعنی برای تربیت ایشان دعا کنند، از ایشان حمایت نمایند و تشویقشان کنند. برخی نیز خوانده شده اند تا به میان این انسانها بروند. خدا هم به فرستندگان نیاز دارد و هم به روندگان. اما خواه یک مسیحی به کشورهای دور دست برود و خواه در محل زندگیاش بماند، به هر حال باید شاهدی برای مسیح باشد. در هر جا که خدمت کنیم، عیسی از ما همان میزان از تعهد و سر سپردگی را میطلبد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر