۱۳۹۵ تیر ۲۳, چهارشنبه

موضوع: تفاوت مسیحیت با دیگر ادیان

موضوع: تفاوت مسیحیت با دیگر ادیان
واعظ کلام: کشیش رضا ستوده
عنوان: افسسیان فصل ۲
امروز صحبت من در مورد یک موضوع بسیار مهم است که این موضوع قلب مسیحیت است. اگر موضوع را امروز درک کنید من فکر کنم شما خیلی از مشکلات و خیلی از چیزهای مهم را در مسیحیت متوجه خواهید شد. در یک کنفرانس مسیحی کشیشان نشسته بودند بعضی از متفکرین بزرگ مسیحی بودند در مورد این صحبت می‌کردند که تفاوت عمده مسیحیت با بقیه ادیان چیست؛ یک نفر از کتاب مقدس گفت، گفتند نه در کتاب مقدس و خیلی چیزهای دیگر نیز سایر ادیان چیزهای مشترک دارند؛ در مورد تعلیمات گفته شد در مورد پرستش گفته شد اما بالاخره به نتیجه‌ای نرسیدند تا یکی از متفکرین مسیحی به نام جان سی اس لوئیز وارد جلسه شد و از او پرسیدند نظر شما چیست در مورد این که تفاوت مسیحیت با بقیه ادیان چیست؟ گفت این خیلی ساده است در فیض است.
در هیچ کجا و در هیچ مذهبی و در هیچ اعتقادی، فیض وجود ندارد؛ فیض یعنی بخششس که طرف مقابل لیاقت دریافت آن را ندارد شایستگی دریافت آن را ندارد؛ فیض چیست؟ در یک مجله‌ای به نام پروگرس در ۱۴ دسامبر ۱۹۹۲ یک مقاله‌ای نوشته شده بود از یک واقعیتی که در مورد بیلی گراهام اتفاق افتاده بود، بیلی گراهام یک واعظ بزرگ آمریکا است که وقتی موعظه می‌کند البته الان سن او بیشتر از ۹۰ سال است و بازنشسته شده است البته بازنشسته نه، ولی توانایی را که داشت دیگر ندارد؛ میلیون‌ها نفر در سراسر دنیا به وسیله ماهواره موعظات او را گوش می‌کنند و در ورزشگاه‌های چند صد هزار نفری موعظه می‌کند؛ و این شخص برای کنفرانس به جایی رفته بود و آنجا چون سرعت اتوموبیل او زیاد بود پلیس جلوی او را می‌گیرد و او را به دادگاه احضار می‌کنند در دادگاه قاضی به او می‌گوید شما باید برای هر مایلی که اضافه رفتید ۱۰ دلار جریمه شوید مثل اینکه ۱۰ مایل اضافه رفته بود و او را ۱۰۰ دلار جریمه کردند. ولی قاضی در همان حال که بیلی گراهام را می‌بیند می‌گوید که چهره شما و زمینه صدای شما بسیار آشناست و بعد متوجه می‌شود که او همان بیلی گراهام معروف است از دیدن او خیلی خوشحال می‌شود ولی می‌گوید مجبور است او را جریمه کند؛ قاضی می‌گوید اما خود من جریمه را پرداخت خواهم کرد و امروز حتی می‌خواهم شما را به ناهار دعوت کنم؛ این فیض است کلمه فیض یعنی بخششی که شخص مقابل لیاقت آن را ندارد، لیاقت دریافت آن را ندارد، بخشش از جریمه‌، بخشش از مجازات، بخششی که حتی به فکر شخص نیز خطور نمی‌کند که یک چنین بخششی شامل حال او شود.
در افسسیان فصل ۲ آیه ۸ این طور می‌گوید احتمالاً این آیه را عده زیادی بارها و بارها خوانده‌اند که "زیرا محض فیض نجات پیدا کرده‌اید و به وسیله ایمان و این از شما نیست بلکه بخشش خداست و نه از اعمال تا هیچ کس فخر نکند". افرادی که در اینجا ایمان آورده‌اند به خاطر این نیست که خوب هستید یا خوب بودید بلکه این از فیض خداست؛ یعنی بخششی که ما لیاقت دریافت آن را نداشتیم و این را از خدا دریافت کردیم. این آیه می‌گوید محض فِیض یعنی فقط به خاطر فِیض، یعنی صرفاً به خاطر محبت و لطف خدا، ما نجات پیدا کرده و بخشش از گناهان را دریافت کردیم و برای همین اینجا هستیم اگر ما این را ندانیم یعنی این فیض را ندانیم پرستش ما بی فایده است اگر ما فِیض را متوجه نشویم دعاهای ما بی فایده است پیروی از عیسای مسیح بی فایده است.
تمامی مسیحیت درباره فِیض است و باز تکرار می‌کنم اگر این موضوع را ندانیم و درک نکنیم چیزهای دیگر را در مسیحیت درک نخواهیم کرد فِیض یعنی خدا به ما هدیه‌ای داده است که ما سزاوار دریافت آن نبودیم و ما آنرا با تلاش و کوشش و عبادت و پرهیزگاری خود و کارهای خوب خود به دست نیاوردیم بلکه هدیه است و این فِیض همان بخشش گناهان است که توسط مرگ مسیح بر صلیب و قیام او از مردگان به دست ما آمد؛ واژه نجات که ما در کلیسا زیاد می‌شنویم نجات یعنی حیات ابدی. شما در همه ادیان نگاه کنید بدون استثنا باید کاری انجام دهید تا توجه خدا را جلب کنید بدون استثنا و حتی در مکاتب نیز شما باید کاری انجام دهید تا از خدا چیزی دریافت کنید هیچی مجانی نیست اگر گناهکار هستید یعنی به خدا بدهکار هستید و بدهی خود را باید با اعمال خوب خود دانه به دانه پاک کنید.
اگر گناهکار هستید که کتاب مقدس می‌گوید همه ما گناهکار هستیم و اگر گناهکار هستیم باید تا زمانی که زنده هستیم دانه به دانه گناهان خود را جبران کنید که این غیر ممکن است چون تعداد گناهان ما را در نظر بگیرید و تعداد کارهای خوب ما را نیز در نظر بگیرید با هم قابل مقایسه نیستند بنابراین کتاب مقدس می‌گوید هیچ کس قادر نیست بدهی خود را به خدا بپردازد همه ما به خدا بدهکار هستیم.
وقتی این قسمت و این مبحث را برای کسی توضیح می‌دهید و در مورد فِیض صحبت می‌کنید می‌گوید این فیض خیلی عالیست شما مسیحیان در این قسمت اعتقادات خیلی عالی دارید؛ ولی وقتی می‌گوییم این شامل حال تو هم می‌شود شما هم می‌توانید این فیض را دریافت کنید فوراً جواب می‌دهد نه نه این برای من نیست؛ موسی به دین خود و عیسی به دین خود، هر کس به راه خودش؛ و منظور او این است که هر کسی برای خودش یک راهی دارد که به خدا برسد. راههای خدا فقط به این ختم نمی‌شود، به قول فیلم مارمولک، راه‌های رسیدن به خدا به تعداد افراد است ولی چنین بینشی چه دروغ بزرگی است هر کس بخواهد دروغ بگوید دروغ را طوری می‌گوید که قابل باور باشد دروغ را طوری درست می‌کند که در آن مقداری حقیقت باشد و آن را به هم زده و خوشمزه می‌کند و برای شنیدن آن را عالی و روبراه می‌کند تا شما آنرا بشنوید، هیچ کس نمی‌آید بگوید من می‌خواهم به تو دروغ بگویم بنابراین یک مقدار راستی در دروغ می‌گذارد.
وقتی می‌خواهند به بچه شربت بدهند شربت بچه شیرین است مثل بزرگترها نیست برای این است که بچه‌ها آنرا بخورند و شیطان نیز همین کار را می‌کند می‌گوید راههای رسیدن به خدا به تعداد افراد است به عبارت دیگر هر گونه و هر نوع ایمانی که تو داری برای تو خوب است و هرچه من ایمان دارم برای من خوب است و هر دو نفر ما به خدا می‌رسیم و غافل از اینکه خدا مکان نیست، خدا مکان نیست که هر کس از راهی به وی برسد خدا یک شخص است.
شاید بعضی از شما نیز که امروز اینجا هستید به همین شکل اعتقاد داشته باشید و بگویید من مسیحیت را دوست دارم و به آن احترام می‌گذارم اما به زرتشتیان هم احترام می‌گذارم آنها را نیز دوست دارم من به آنهایی که به یهودیت اعتقاد دارند آنها را نیز قبول دارم من به اسلام هم اعتقاد دارم من به انسان بودن هم اعتقاد دارم؛ ببینید شعار دادن چقدر قشنگ است هر کسی به دین خود و از آن راه می‌روی و به خدا می‌رسید و من از این راه به خدا می‌رسم و این چقدر عالی است چقدر خوب است با همدیگر دوست باشیم و رفاقت داشته باشیم چون هر کسی یک اعتقادی دارد و هر کس به خدای خود خواهد رسید؛ این خیلی عالی است و به نظر بینش روشنفکرانه‌ای می‌آید اما اگر خوب فکر کنید و خوب دقت کنید می‌بینید که این اصلاً معنی نمی‌دهد؛ این اعتقاد خوبی به نظر می‌آید اما اصلاً معنی نمی‌دهد بسیار بی معنی است.
عده‌ای معتقد هستند که بهشت و جهنم وجود ندارد و هیچ کس به جهنم نمی‌رود و یک عده نیز برعکس آنها فکر می‌کنند؛ اگر این را قبول داشته باشیم پس همه درست می‌گویند و هیچ کس اشتباه نمی‌کند هر کس با اعتقاد خود به آنجا خواهد رسید اما این واقعاً بی معنی است. مسیحیت می‌گوید عیسای مسیح خداوند است و مذهب دیگر می‌گوید این دروغ است و می‌گویند او خداوند نیست! یکی دیگر می‌آید و می‌گوید هر دو نفر شما راست می‌گویید، چطور ممکن است هر دو راست بگویند؛ یک نفر می‌آید و می‌گوید هر دو نفر شما درست می‌گویید، اما آیا این درست است که این را بپذیریم! گفتیم که مسیحیت با فِیض شروع می‌شود یکی می‌آید و می‌گوید باید شخصی را که نسبت به ما خطا می‌کند باید ببخشیم و یکی دیگر می‌گوید نه، باید قصاص کنید و بعد یک نفر می‌آید و می‌گوید هر دو درست می‌گویید! پس باید ببخشیم، قصاص کنیم یا کار دیگری انجام دهیم. و این چیزها در ادیان بسیار وجود دارد.
گفتیم که مسیحیت با فِیض شروع می‌شود برای همین پولس در کتاب غلاطیان فصل ۲ آیه ۲۱ اینطور می‌گوید: "۲۱ فیض‌ خدا را باطل‌ نمی‌سازم‌، زیرا اگر عدالت‌ به‌ شریعت‌ می‌بود، هر آینه‌ مسیح‌ عبث‌ مرد." اگر ما بگوییم راههای خدا زیاد است و راههای رسیدن به خدا به تعداد افرادی است که در دنیا وجود دارند پس اینجا می‌گوید که مسیح بیهوده مُرد، پس چرا باید مسیح می‌مُرد؟ یعنی خدا نشست و فکر کرد و گفت این‌ها همه راه‌هایی است که به من می‌رسد پس بیایم یک کار دیگری هم بکنم و یک راه دیگر نیز خود من اختراع کنم و مسیح را بفرستم تا برای گناهان ایشان بمیرد. در حالی که کتاب مقدس می‌گوید او فرزند یگانه خود را داد منظور اگر می‌گوییم فرزند، اینطور فرض نکنید که خدا پسر داشت و ما کفر می‌گوییم این یک عبارت است و می‌گوید خدا جهان را آن قدر محبت نمود که فرزند خود را داد؛ و نهایت محبت خدا در دادن عیسای مسیح برای گناهان ما بود تا بر روی صلیب بمیرد و این نهایت محبت خدا بود.
اگر به این آیه اعتقاد داشته باشید که راه دیگری هم برای نجات هست معنی این آیه این بود که می‌گوید " ۲۱ فیض‌ خدا را باطل‌ نمی‌سازم‌، زیرا اگر عدالت‌ به‌ شریعت‌ می‌بود، هر آینه‌ مسیح‌ عبث‌ مرد." طبق این آیه اگر ما معتقد هستیم که راه دیگری برای نجات از گناهان وجود دارد همان راه‌هایی که نام بردم پس مسیح بیهوده مُرد یعنی اگر فرض کنیم هزار تا راه برای نجات وجود داشته باشد و همه نیز درست می‌گویند خدا گفت حالا راه هزار و یکم را نیز من درست کنم و بهای سنگینی نیز بابت آن پرداخت کرد. در آیه بالا می‌گوید اگر راه دیگری برای نجات وجود داشت پس عیسای مسیح بیهوده مُرد؛ پس راه دیگری وجود ندارد. و این دروغ محض است دروغ شیطان است که راههای زیادی برای رسیدن به خدا وجود دارد و ما را با این شعارها گول می‌زند.
در یوحنا ۳: ۱۶ می‌گوید: "زیرا خدا جهان را آن قدر محبت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد هلاک نگردد". در این آیه می‌گوید خدا برای نجات ما همه چیز را داد بهترین را داد و برای همین موضوع است که درک فیض بسیار حائز اهمیت است که ما فِیض را درک کنیم زیرا ذات ما می‌گوید باید کاری انجام دهید تا خدا را از خود خشنود کنید باید کاری انجام دهید تا توجه خدا را جلب کنید حتی متأسفانه این در کلیساها نیز وجود دارد بین مسیحیان نیز وجود دارد چون ما از یک زمینه‌ای می‌آییم که همیشه به ما گفتند شما باید تلاش کنید باید این کار را کنید باید ریاضت بکشید تا توجه خدا را جلب کنید تا پاک شوید؛ و حالا که وارد مسیحیت می‌شویم در مسیحیت نیز می‌خواهیم همین کار را بکنیم؛ می‌گویم اگر من چهارساعت دعا کنم شاید خدا چهار کار بزرگ برای من انجام دهد، من اگر اینطور پاک و مقدس و خوب باشم پس خدا باید از آن طرف این کارها را برای من انجام دهد و این اشتباه است چون ما به خاطر فیض نجات پیدا کردیم.
کلام خدا می‌گوید شما وقتی که هنوز گناهکار بودید خدا مسیح را فرستاد تا برای گناهان شما بمیرد پس دیگر لازم نیست که ما مثل شریعت اعمال شریعت را به جا آوریم لازم نیست و جالب اینجاست که مسئله فِیض مسئله جدیدی نبود که ما بیاییم و بگوییم مسیح آمد و فِیض از آنجا شروع شد، اما اینطور نیست در کتاب مقدس ما می‌بینیم که از ابتدای خلقت خدا فِیض را به ما نشان می‌دهد، این در نقشه خدا بود. اولین حکم چه بود که خدا به آدم و حوا داد به آنها گفت از میوه این درخت نخورید هر کاری می‌خواهید بکنید ولی برای من جالب اینجاست که بیشتر از ششصد قانون در کتاب مقدس وجود دارد که شخص باید انجام دهد تا نجات پیدا کند ولی آدم و حوا فقط یک حکم داشتند؛ خدا گفت هر کاری که دوست دارید بکنید به آنها نگفت دزدی نکنید، زنا نکنید، این کار را نکنید، آن کار را نکنید، از آدم و حوا صحبت شد یاد یک لطیفه افتادم: می‌گویند که خدا حوا را از دنده آدم آفرید و می‌گویند آدم دیر به خانه می‌آید و حوا نگران شد و گفت کجا بودی آدم گفت بیرون بودم و کار می‌کردم و وقتی که آدم خوابید حوا رفت و دنده‌های آدم را شمرد.
مسئله فِیض چیزی نبود که در زمان عیسای مسیح شروع شده باشد در پیدایش فصل ۲ آیه ۱۶ می‌گوید "از همه‌ میوه‌های‌ درختان‌ باغ‌ بخور، بجز میوه‌ درخت‌ شناخت‌ نیک‌ و بد". پس اولین حکم خدا به بشر و اولین شریعت خدا به انسان فقط یک چیز بود که انسان و آدم نتوانستند حتی آن یکی را نیز نگاه دارند و آدم و حوا آنرا شکستند. بعد از شکسته شدن این حکم چه شد؟ آنها شرمسار شدند وقتی گناه می‌آید شرمساری می‌آید احساس گناه می‌آید احساس گناه در شخص قرار می‌گیرد و آدم و حوا تا آن زمان نمی‌دانستند که عریان هستند و با برگ درخت انجیر خود را پوشانده‌اند عریانی خود را پوشاندند؛ این چیزی است که کتاب مقدس در فصل ۳ آیه ۲۱ می‌گوید: "خداوند لباسهایی‌ از پوست‌ حیوان‌ تهیه‌ کرد و آدم‌ و همسرش‌ را پوشانید." از پوست حیوان، پس اولین قربانی در اینجا توسط خود خدا برای پوشاندن گناهان و عریانی و زشتی آدم و حوا انجام شد؛ پس مسئله قربانی یک ایده جدیدی نبود از همان ابتدا شروع شد چون آنها می‌خواستند خود را با عمل خودشان بپوشانند درست همانطور که امروز عده‌ای با شریعت و با نماز و با روزه و با خمس و با انجام کارهای دیگر می‌خواهند زشتی و عریانی خود را بپوشانند و این نمی‌شود هرچه به جلو می‌روند خشکتر می‌شوند تلختر می‌شوند بدتر می‌شوند.
ولی در اینجا خدا با این که آنها فکر می‌کردند که پوشش دارند ولی خدا در اینجا با قربانی کردن و با پوست حیوان روی آنها را می‌پوشاند این به معنی همان قربانی بود که توسط خدا انجام شد. و بعد آمده و به پسران آدم و حوا یعنی هابیل و قائن می‌رسیم آنها می‌آیند و برای خداوند نذرهای خود را می‌آورند و هدایای خود را به خداوند تقدیم می‌کنند قائن زارع بود و در مزرعه زحمت می‌کشد کار می‌کند می‌دانید که یک مزرعه را به ثمر آوردن کار آسانی نیست باید شخم زد و بذر کاشت باید سنگها را برداشت باید زمین را مسطح کرد بذر بکارید آب دهید و بعد منتظر شوید. و قائن نوبر محصول خود را برای خداوند آورد اما از طرف دیگر هابیل چه کار کرد فقط قربانی کرد و می‌دانید کدام یک در نظر خداوند پسند آمد قربانی هابیل مورد قبول قرار گرفت به نظر ما که انسان هستیم می‌گوییم قائن باید پذیرفته می‌شد می‌گوییم او آن قدر زحمت کشید و رنج برد و به همین سادگی و به همین سادگی خداوند قربانی هابیل را پذیرفت!
یک نکته در اینجا وجود دارد و آن این است که قائن افتخار می‌کرد و می‌خواست با رنج و زحمت و کوشش خودش توجه خدا را جلب کند وقتی به حضور خداوند آمد گفت ببین چه کاری کردم و چی برایت آوردم! این‌ها همه به خاطر زحمت من بود و حالا باید مرا برکت دهی؛ ولی حالا از طرفی هابیل خوب می‌دانست که کارهای او در حضور و عظمت خداوند زیاد لطفی ندارد و برای همین به قربانی وابسته شد و گفت خدایا به خاطر این قربانی مرا بپذیر. چقدر تفاوت دارد و این ادامه پیدا می‌کند.
در کتاب مقدس ادامه پیدا می‌کند تا به زمان موسی می‌رسد موسی هم همین طور خدا به موسی مأموریت می‌دهد که قوم اسرائیل را از اسارت مصریان آزاد کند و آنها را به سرزمین موعود ببرد و فرعون شدیدا با آن مخالف بود. برای همین خداوند ده بلا بر آنها می‌فرستد یکی از آنها ملخ‌ها بود یک از آنها مگس‌ها بود و یکی از آنها دُمل بود و تبدیل کردن آب به خون بود تاریکی بود دام‌های آنها دچار مرگ شدند و غیره و غیره تا آخرین بلا که خدا به موسی می‌گوید به تمام مردم بگو و به قوم بگو و به فرعون بگو که در فلان شب روح من می‌آید و من عبور می‌کنم و اگر در هر خانه‌ای هر کسی که می‌خواهد نخست زاده او زنده بماند باید بره‌ای قربانی کند و خون آن بره را بر سر در خانه خود بمالد و وقتی من آن خون را ببینم از آنجا عبور می‌کنم و نخست زاده او زنده می‌ماند و همین طور شد؛ روح خدا عبور کرد و در آن شب هر کسی که این کار را نکرده بود نخست زاده خود را از دست داد ازجمله نخست زاده خود فرعون نیز مُرد. و این به خاطر خون بود خدا با آنها نگفت اگر خوب باشید نجات پیدا خواهید کرد خود و خانواده و نخست زاده تو نجات پیدا خواهند کرد و اگر نیکوکاری کنید و اگر امشب تا صبح بیدار بمانید و دعا کنید و پرستش کنید نخست زاده تو زنده می‌ماند، بلکه گفت اگر آن خون بر سر در خانه شما باشد شما شفا پیدا خواهید کرد.
و همینطور به زمان جلوتر می‌آییم اگر در زمان گذشته بودیم و من در آن زمان کشیش بودم باید برای این که چنین پرستشی مثل امروز داشته باشیم من باید هر بار که به حضور خداوند می‌آمدم اول باید یک گاو قوی هیکل را برای گناهان خود قربانی می‌کردم تا بتوانم از گناهان خود پاک شده و به حضور خدا بروم و بعد باید برای هر یک از شما قربانی می‌گذراندم تا خدا شما را مورد عنایت و برکت خود قرار می‌داد در غیر این صورت هم من و هم شما می‌مُردیم؛ و باز مسئله خون است و مثل این نبود که آنجا بگوید بروید و دعا کنید پرستش کنید تا مورد قبول خداوند قرار بگیرید؛ باز در اینجا مسئله خون است مسئله قربانی کردن حتی در اسلام نیز آمده است حتی خود شما این کار را انجام دادید و همه اینها ریشه در کتاب مقدس دارد.
حتی در ایران اگر کسی تصادف می‌کرد و به خاطر تصادف در خیابان مرده بود همه بر روی جنازه او پول می‌انداختند و این کفاره بود یعنی چی؟ یعنی خدایا این شخص مُرد و بلا به وسیله این کفاره از من برداشته شود و بدون اینکه افراد بدانند این اندیشه ریشه در کتاب مقدس دارد؛ یا اینکه یک حاجی از مکه می‌آمد یا اینکه یک شخص از بیمارستان می‌آمد یا برای چیزهای دیگر در جلوی پای شخص قربانی می‌کردند یا اینکه کسی خانه و یا ماشین نو می‌خرید قربانی می‌کردند و خون آنرا بر ماشین می‌مالیدند و یا شخصی که در جلوی او قربانی کرده بودند باید از روی آن عبور می‌کرد؛ و این ریشه در کتاب مقدس دارد، این همان کفاره است که در کتاب مقدس آمده است پس می‌بینیم که جریان قربانی و خون از ابتدا بوده است، در زمان آدم و حوا، در زمان هابیل و قائن، و در زمان موسی تا می‌رسیم به اشعیا فصل ۵۳ از آیه ۵ تا ۷ اگر دقت کنید این آیه خیلی مهم است این پیشگویی حتی قبل از عیسای مسیح است و در مورد عیسای مسیح می‌گوید: "۵ و حال‌ آنکه‌ به‌ سبب‌ تقصیرهای‌ ما مجروح‌ و به‌ سبب‌ گناهان‌ ما کوفته‌ گردید. و تأدیب‌ سلامتی‌ ما بر وی‌ آمد و از زخمهای‌ او ما شفا یافتیم‌. ۶ جمیع‌ ما مثل‌ گوسفندان‌ گمراه‌ شده‌ بودیم‌ و هر یکی‌ از ما به‌ راه‌ خود برگشته‌ بود و خداوند گناه‌ جمیع‌ ما را بر وی‌ نهاد".
در واقع فِیض یعنی این، خدا تقصیرهای ما را بر روی عیسای مسیح گذاشت و در واقع او به خاطر گناهان ما مصلوب گشت؛ این فیض است. از ابتدای کتاب مقدس و از کتاب خروج، کتاب لاویان، و کتاب انبیا و بعد وارد عهد جدید می‌شویم وارد اناجیل می‌شویم؛ در همان شروع نبی خدا به نام یحیی تَعمید دهنده که ما او را می‌بینیم که وقتی عیسای مسیح را می‌بیند می‌گوید، به یاد دارید که باید در عهد قدیم بره قربانی می‌کردند تا گناهان پاک شود و وقتی یحیی تَعمید دهنده عیسای مسیح را می‌بیند می‌گوید اینک برای خدا که گناه جهان را بر می‌دارد او را به عنوان بره خدا، و قربانی خدا معرفی می‌کند یعنی آنچه را که آدم و حوا و تمام قربانی‌ها و ریختن خون قربانی در واقع سایه‌ای بود از قربانی شدن عیسای مسیح.
اجازه بدهید یک آیه را بخوانم این خیلی مهم است که بدانید پس چرا اگر این‌ها مهم نبود چرا قبلاً قربانی می‌کردند چرا قبلاً قربانی بود جواب این را در عبرانیان می‌دهد فصل ۱۰ از آیه ۱ می‌خوانم: "۱ شریعت موسی تصویر کاملی از حقایق آسمانی نبود، بلکه فقط از چیزهای نیکوی آینده از پیش خبر می‌داد. مثلا سال به سال طبق شریعت همان قربانی‌ها راتقدیم می‌کردند و با وجود این عبادت کنندگان نتوانستند به کمال برسند. ۲ اگر این عبادت کنندگان فقط یک بار از گناهان خود پاک می‌شدند، دیگر خود را گناهکار نمی‌دانستند و تمام این قربانی‌ها موقوف می‌شد. ۳ اما در عوض، این قربانی‌ها همه ساله گناهان آنها را به یادشان می‌آورد، ۴ زیرا خون گاوها و بزها هرگز نمی‌تواند گناهان را بر طرف نماید. ۵ به این جهت وقتی مسیح می‌خواست به جهان بیاید فرمود : « تو خواهان قربانی و هدیه نبودی. اما برای من بدنی فراهم کردی. ۶ از قربانی‌های سوختنی و قربانی‌های گناه خوشنود نبودی. ۷ آنگاه گفتم ای خدا، من حاضرم و چنانکه در کتاب مقدس آمده است من آمده‌ام تا ارادهً ترا بجا آورم". پس این قربانی‌ها یک سایه‌ای بود از کاری که عیسای مسیح باید انجام می‌داد آن قربانی‌ها نشانی بود از قربانی کاملی که باید در عیسای مسیح انجام می‌گرفت.
به یاد داشته باشیم که ما بعد از مرگ عیسای مسیح دیگر قربانی نداریم مانند گوسفند و بز و نه کبوتر و نه مرغ و نه خروس قربانی نمی‌کنیم چون اگر این کار را بکنیم توهین است به قربانی که مسیح انجام داد ما هیچ قربانی نداریم چون او قربانی کامل بود. کتاب مقدس می‌گوید یکبار و برای همیشه، یکبار برای تمامی بشر و برای همیشه، تمام کتاب مقدس در مورد همین است نقشه خدا برای بشر؛ فیض خدا که از ابتدا بوده است و در مسیح به طور کامل نمایان و اجرا می‌شود؛ چرا فیض، چون من و شما و هیچ کس دیگری قادر نیست شریعت را به طور کامل اجرا کند و به وسیله شریعت رستگار شود؛ چه کسی تا به حال شریعت را در اینجا به طور کامل انجام داده است؟ هیچ کس و کتاب مقدس می‌گوید هیچ کس نتوانسته است این کار را انجام دهد؛ کتاب رومیان باب ۳ آیه ۲۰ می‌گوید: "پس ملاحظه می‌کنید که با اجرای شریعت، کسی هرگز نمی‌تواند رضایت خدا را حاصل کند. در واقع هر چه بیشتر شریعت را بدانیم، بیشتر پی می‌بریم که آن را زیر پا گذارده‌ایم. شریعت فقط چشمان ما را باز می‌کند تا گناهان خود را ببینیم ."غلاطیان فصل ۲ آیه ۱۶ می‌گوید: هیچ بشری از راه انجام اعمال‌ شریعت‌ نجات پیدا نمی‌کند.
اگر شما زیر فیض خدا نیستید پس زیر شریعت هستید. و وقتی زیر شریعت هستید و آنرا اجرا نمی‌کنید پس زیر لعنت هستید، زیر مجازات خدا هستید، چه بخواهید و چه نخواهید در روز داوری چه به کتاب آسمانی ایمان داشته باشید یا نداشته باشید؛ چون کتاب مقدس می‌گوید حتی آنانی که به کتاب مقدس اعتقاد ندارند خدا آنها را طبق وجدان ایشان قضاوت می‌کند پس کتابی که شما دارید در قلب شماست و وجدان توست چون وقتی ما کار خوب می‌کنیم خرسند می‌شویم و وقتی کار بد می‌کنیم خود ما آنرا تشخیص می‌دهیم و این چیزیست که خدا در درون ما قرار داده است. پس اگر شما زیر فیض یعنی زیر بخشش خدا نیستید پس زیر شریعت هستید زیر لعنت خدا هستید؛ هر کجا که شریعت هست در آنجا گناه بیشتر است.
در سال ۱۹۲۰ در امریکا قانونی برای خوردن مشروب تصویب کردند خوردن و فروش مشروب ممنوع شد و این قانون برای مدت ۱۳ سال اجرا شد خیلی جالب است که بدانید از زمانی که این قانون تصویب شد مشروب خوردن بیشتر شد! قاچاق مشروب بطرز وحشتناکی در امریکا رو به افزایش گذاشت؛ و دیدند که بدتر از قبل شد و گروه‌های تبهکار و خلافکار و مافیایی برای قاچاق مشروب و چیزهای دیگر بوجود آمد و دیدند نمی‌توانند کنترل کنند بنابراین این قانون را ملغی و منتفی کردند.
نمونه دیگری را از کشور خود ما ایران بگویم. از زمانی که انقلاب شد تمام مشروب فروشیها بسته شد افراد را برای خوردن مشروب شلاق زدند و زندانی کردند؛ حتی شنیدم که اگر شما را برای چندین مورد مشروب خواری دستگیر کنند حکم اعدام دارد ولی بازده آن چه بود؟ همه متخصص ساخت مشروب شدند همه دیگر خودشان آنرا فراهم می‌کنند. من زمانی که در ایران بودم در خانه آبجو درست می‌کردند تلخ و شیرین و ترش و شور! و همه راه آنرا پیدا کرده بودند. هر کجا که شریعت و قانون هست هر کجا که فشار هست انسان بیشتر گناه می‌کند؛ اما جایی که فیض است آنجا آزادیست آنجا محبت هست آنجا آرامش است و از روی فیض است که شما کاری را انجام می‌دهید و نه بخاطر اجبار.
حالا فرق فیض با زندگی امروز ما چیست؟ کتاب شریعت می‌گوید همسایه خود را محبت کن، اما روح‌القدس کمک می‌کند که چطور این کار را انجام دهید؛ کتابهای آسمانی که وجود دارد فقط به شما می‌گوید که چکار باید بکنید هیچ کمکی نیست ولی در مسیحیت وقتی یکی ایمان می‌آورد و زیر فیض قرار می‌گیرد خدا روح خود را به او می‌دهد و این روح است که شما را هدایت می‌کند که چطور آن شریعت را انجام دهید؛ همه زندگی شما در کنترل روح خداست، و برای همین وسوسه برای ما مسیحیان نیز وجود دارد که مجددا در زیر شریعت برویم و یک کار خوب انجام دهیم و فکر کنیم از خدا طلبکار هستیم و خدا باید یک کار خوب برای شما انجام دهد. در حالی که پرستش ما امروز برای گرفتن نبود پرستش ما امروز برای این بود که او سزاوار پرستش است.
یک مسیحی نباید طوری دعا کند که توجه خدا را جلب کند؛ مثل کسی که در حساب او در بانک هیچ پولی وجود ندارد و از دیگران بخواهد تا در حساب او چیزی بریزند تا او بتواند برداشت کند؛ اما طبق کلام خدا، حساب یک مسیحی پر است و شما در دعا باید آنرا دریافت کنید و این ایمان لازم دارد. متوجه تفاوت آن شدید؛ پس لازم نیست که در دعا التماس کنید لازم نیست در دعا زار بزنید لازم نیست طوری بگویید که خدایا به من هم رحم کن، اینطور نیست بلکه خدا به تو رحم کرده و فیض او شامل حال تو شده است فقط آنرا دریافت کنید. بگو خدایا طبق وعده‌ای که دادی در ایمان من این شفا را می‌خواهم، در ایمان من این برکت را می‌خواهم، در ایمان من می‌خواهم که این موفقیت در زندگی من انجام بشود چون تو وعده آنرا دادی؛ تفاوت در اینجاست تفاوت زیر فیض قرار گرفتن تا زیر شریعت قرار گرفتن در همین است؛ پس خیلی مهم است که ما مسئله فیض را بدانیم.
در افسسیان فصل ۱ آیه ۱۸ پولس دعا می‌کند و می‌گوید تا ما از قدرت عظیم بی نهایت او نسبت به خودمان آگاه شویم از میراث غنی و پر جلال او که از او به ما به ارث رسیده آگاه شویم؛ بیشتر ما این آگاهی را نداریم که حساب ما پُر است و خدا ما را برکت داده است، خدا ما را پیروز کرده است ما فرزند خدا هستیم خدا روح خود را به ما داده است. بزرگترین چیزی که خدا داشت عیسای مسیح بود که او را به ما داد و می‌گوید حالا که او را به ما داده است چطور چیزهای نیکوی دیگر را به ما نمی‌دهد و آنرا از ما دریغ می‌کند! من نمی‌دانم که شما به چه صورت دعا می‌کنید ولی دعایی که خدا می‌پسندد، می‌گوید از روی ایمان دعا کنید یعنی ایمان بر چیزی که انجام شده است.
موضوع فیض عزیزان همان پیغام انجیل است و پیغام این است که همه گناهکار هستند و احتیاج به این فیض دارند؛ مهم نیست که فکر شما چقدر خوب است مهم نیست که به قول خیلی‌ها چقدر قلب تو پاک است بلکه مهم این است که گناهکار هستید. وقتی در مراسم تشیع شخصی شرکت می‌کنید می‌گویند حالا یک کارهایی کرد اما قلب او خوب و پاک بود؛ شخصی که در فنلاند چند نفر را با مسلسل کشته بود وقتی با همسایه‌ها و با پدر و مادر او صحبت کردند گفتند این مرد آنقدر شخص آرامی بود آنقدر خوب بود! خوب بود ولی بالاخره آدم کشت. شما برای کشتن شخصی به پیش قاضی می‌روید و قاضی باید شما را مجازات کند و شما به قاضی می‌گویید جناب قاضی به این نگاه نکن که من یک نفر را کُشتم من آدم خوبی هستم و قاضی هم می‌گوید آفرین، پس چون آدم خوبی بودی حالا مهم نیست که یک نفر را کُشتی و می‌توانی بروی!! اینطور نیست قاضی شما را مجازات می‌کند.
ما انسانها خود را گول می‌زنیم، اگر ۹۹ درصد شریعت را نگه دارید و فقط یک درصد آنرا بشکنید باز شما مجرم هستید؛ اگر شما برای مدت پنجاه سال رانندگی کنید بدون اینکه خطایی کرده باشید و اگر فقط یک بار خطا کنید و پلیس جلوی شما را بگیرد نمی‌گوید چون شما پنجاه سال خطا نکرده‌اید پس این بار چون از چراغ قرمز رد شدید اشکالی ندارد، اینطور نیست ما را جریمه می‌کند. در شریعت نیز همین طور است در شریعت خدا مو را از ماست می‌کشد و ما را مورد قضاوت و داوری قرار می‌دهد. برای همین فیض ارزشمند است و ما معنی فیض را درک می‌کنیم؛ مهم این نیست که شما چند قانون را رعایت کرده‌اید مهم این است که چند قانون را شکستید و اگر به این صورت نگاه کنید فقط نیاز به فیض دارید. خون مسیح که بر روی صلیب ریخته شد می‌تواند تو را آزاد کند.
اجازه بدهید پیام را با این تمام کنیم که اگر زیر فیض نیستید یعنی بخششی که به تو هدیه داده شده و فقط باید آنرا دریافت کنید پس زیر شریعت هستید مهم نیست که به چه شریعتی ایمان دارید مهم این است که زیر لعنت هستید ولی حق انتخاب با شماست. خدا می‌گوید لعنت و برکت را امروز در جلوی تو می‌گذارم و شما حق انتخاب دارید.
بایستیم؛ اگر کسی امروز می‌خواهد که بخشش رایگان شامل حال او بشود لازم نیست که کاری بکنید کلام خدا می‌گوید فقط به اندازه دانه خردل ایمان لازم دارد و این ایمانت تو را به جلو بیاورد و قبول کنید که گناهکار هستید قبول کنید که نمی‌توانید شریعت را به انجام برسانید و بگویید خداوندا من می‌خواهم زیر فیض تو و زیر بخشش تو و زیر خون عیسای مسیح قرار بگیرم و هر لعنتی از زندگی من بیرون برود و فرزند تو شده و حیات جاودانی پیدا کنم.
پس می‌توانید امروز به جلو آمده و دعا کنید؛ و حتی افرادی که ایمان آورده‌اند ولی هنوز در زیر شریعت زندگی می‌کنند و با خدا در معامله هستند و می‌گویند خدایا من این کار و آن کار را می‌کنم و ببین من چقدر بهتر از دیگران هستم پس به من نظر لطف داشته باش! نه اینطور نیست و امروز بیا و بگو خدایا من می‌خواهم زیر فیض قرار بگیرم و از آن میراث و آنچه را که وعده دادی بهره‌مند شوم؛ به اسم عیسای مسیح، آمین.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر