۱۳۹۴ آبان ۲۵, دوشنبه

زنان اقلیت ایزدی چگونه توسط داعش به عنوان برده به فروش می‌رسند



زنان اقلیت ایزدی چگونه توسط داعش به عنوان برده به فروش می‌رسند

داعش یکی از خشن ترین گروه های دوران معاصر ماست. این گروه، تحت پوشش دین ( اسلام)، دست به قتل، تجاوز، غارت و به بردگی گرفتن مردم می‌زنند.
به گزارش «محبت نیوز» در یکی از فیلم‌های منتشرشده از داعش، اعضای این گروه درباره دختران ایزدی و خرید و فروش آن‌ها صحبت می‌کنند و در روزی که آن را روز «بازار برده‌ها» و «روز تقسیم» می‌نامند، امیدوارند کسی، یک دختر را به عنوان هدیه به آنها بدهد.
داعش یکی از خشن ترین گروه های دوران معاصر ماست. این گروه، تحت پوشش دین ( اسلام)، دست به قتل، تجاوز، غارت و به بردگی گرفتن مردم می‌زنند، و برای رسیدن به قدرت و کنترل مناطق جدید و منابع طبیعی آن‌ها، شهرها را به کل از بین می‌برند. قربانیان این حملات یا کشته می‌شوند و یا به اجبار باید به اسلامی بگرایند.
به گفته رادیو کوچه آگوست سال ۲۰۱۴، اعضای داعش به اراضی اطراف کوه سنجار در عراق حمله کردند، جایی که اقلیت دینی ایزدی در آن زندگی می‌کنند. داعشی‌ها مردانی را که توان جنگیدن داشتند، قتل‌عام کردند، و زنان و کودکان آن‌ها را ربودند تا به عنوان برده بفروشند. خانواده‌ها را از هم جدا کردند و دختران جوان را برای التذاذ جنسی خود اسیر کردند. پسران جوان نیز مجبور شدند تحت آموزش‌های جنگی داعش قرار بگیرند و به نیروهای تروریستی تبدیل شوند. افراد ربوده شده هیچ‌کس را به جز خانواده‌هایشان نداشتند که بتواند به آن‌ها کمک کند. خانواده‌های این افراد مجبور بودند هزاران دلار باج به داعش بدهند تا بتوانند عزیزانشان را ببینند، آن هم در شرایطی که اغلب حتا نمی‌دانستند اعضای خانواده‌شان زنده هستند یا نه.
برخی زنانی که به بردگی گرفته شده بودند، موفق به فرار و یا به دست خانواده‌های خود، آزاد شدند. آن‌ها داستان‌های دلخراشی از جنایات داعش تعریف می‌کنند و با وجود این‌که الآن در شرایط امنی هستند، اما هنوز هم به شدت تحت تاثیر دوران اسارت خود قرار دارند. برخی اعضای خانواده خود را از دست داده‌اند و اکنون برای بازسازی زندگی خود، راه فوق‌العاده سختی پیش رو دارند.
در چنین وضعیت فاجعه‌باری، ابو شجاع یکی از قاچاقچیان سابق عراق، مقابل داعش دست به مقاومت زده است. وی با استفاده از شبکه گسترده و مخفیانه خود در سراسر عراق و حتی خارج از این کشور، اسیران ایزدی را از دست داعش آزاد می‌کند. ابو شجاع در عملیات‌های نجات، شرکت و آن‌ها را سازمان‌دهی می‌کند تا اسیران داعش را به خانواده‌هایشان بازگرداند. این مرد عراقی، در همین راه، هر روز زندگی خود را به خطر می‌اندازد. وی نه تنها ممکن است در طول عملیات کشته یا دستگیر شود، بلکه هر روز توسط داعش تهدید به مرگ می‌شود. با این حال، نمی‌تواند تسلیم شود، چون می‌داند تنها امید بسیاری از مردم عراق است.
شجاعت ابو شجاع برای وی بدون هزینه هم نبوده است. او برای محافظت از خانواده‌اش مجبور شده با آن‌ها خداحافظی کند و همسر و فرزندان خود را به کشوری دیگر بفرستد. خانواده ابو شجاع در حال حاضر در میان هزاران نفر از پناهندگانی هستند که راهی اروپا شده‌اند و زندگی‌شان به افراد غریبه‌های دیگری درست مانند ابو شجاع وابسته است.
مادلین دختر ۱۷ ساله‌ای که ۳ ماه اسیر داعش بود، درباره تجربه‌اش این‌گونه توضیح می‌دهد: زندگی من تا پیش از تصرف سنجار به دست داعش، هیچ نقصی نداشت. به مدرسه می‌رفتم، پدر و مادرم بودند. ثروتمند نبودیم، اما خوش‌بخت بودیم. ۳ آگوست وارد سنجار شدند. می‌گفتند: یا مسلمان شوید، یا بمیرید. مادرهای ما را بردند و گفتند بعد از ظهر دوباره آن‌ها را برمی‌گردانند، اما هیچ‌وقت این اتفاق نیفتاد.
آریانا زن ۳۳ ساله‌ای که ۹ ماه در اسارت داعش به سر برد، ادامه می‌دهد: مردم را به ساختمان مدرسه بردند. دختران و زنان را طبقه بالا و پسران و مردها را در طبقه پایین نگه داشته بودند. بعد، صدای شلیک پی‌درپی گلوله از طبقه پایین آمد. فکر کردیم همه مردها را کشته‌اند. ویان دختر ۱۵ ساله‌ای که ۴ ماه در اسارت داعش بود، این‌گونه توضیح می‌دهد: اطراف ما، زمین را هدف گرفتند و من را با خود بردند. زن‌ها را از دخترهای جوان جدا کردند. حدود ۱۰۰ دختر جوان و نوجوان را که زیباتر بودند، با خود به سوریه بردند. من در رقه (پایتخت اعلام شده داعش) بودم. حتا نمی‌توانم تعریف کنم آن‌جا چه اتفاقاتی افتاد. هر بار که به یاد آن روزها می‌افتم، حس خفگی به من دست می‌دهد و می‌خواهم خودم را بکشم.
در یکی از فیلم‌های منتشر شده از داعش، تروریست‌ها درباره دختران ایزدی و خرید و فروش آن‌ها صحبت می‌کنند و در روزی که آن را روز بازار برده‌ها و روز تقسیم می‌نامند، می‌گویند امیدوار هستند که کسی، یک دختر را به عنوان هدیه به آن‌ها بدهد. ویان می‌گوید: این‌ها وحشی هستند. آدم نیستند. در میان دخترها، دختربچه‌های ۷، ۸ و ۹ ساله هم بودند در حالی که تروریست‌ها ۲۰، ۲۵، ۳۰، یا حتی ۵۰ ساله بودند. به یک دختر ۱۰ ساله در حالی تجاوز کردند که دست‌هایش را بسته بودند و هیچ کاری نمی‌توانست بکند. هر روز، ده بار به دخترها تجاوز می‌کردند. تروریست‌ها از ۱۵ سالگی، می‌توانستند در این عمل کثیف شرکت کنند.
آریانا ادامه می‌دهد: من را پنج بار میان خودشان فروختند. به زن‌های آن‌ها التماس می‌کردم و می‌گفتم هر کاری بگویید انجام می‌دهم، اما نگذارید به من تجاوز کنند. قبول نمی‌کردند. زن‌هایشان از مردها بدتر بودند. وقتی می‌خواستند به من تجاوز کنند، مقاومت می‌کردم، اما زورم به آن‌ها نمی‌رسید. می‌گفتند: فکر می‌کنی ما (اگر تو را بکشیم) جسدت را خاک می‌کنیم؟ اگر تو راه بدهیم سگ‌ها بخورند، باز هم ضرر نکرده‌ایم. وی توضیح می‌دهد که چگونه او را به تروریستی عراقی فروخته‌اند، سپس به تروریستی تونسی که او را به سوریه برد. این قربانی ایزدی ادامه می‌دهد: تروریست تونسی من را در اتاقی زندانی می‌کرد و خودش چند روز برای جنگیدن می‌رفت. یک بار که برگشت، از کمر تا پایش زخمی شده بود. دکتر به او می‌گفت، رابطه جنسی برای پاهایش ضرر دارد، اما باز هم دست از تجاوز به من برنمی‌داشت.
آریانا سپس درباره شیوه فرارش توضیح می‌دهد: من به تروریست تونسی گفتم، شما که من را به دیگران می‌فروشید، چرا به خانواده‌ام نمی‌فروشید؟ گفت: تو را به ایزدی‌ها نمی‌فروشم. من هم به دروغ گفتم داماد ما مسلمان است و قبل از جنگ، با خواهرم ازدواج کرده است. از این طریق بود که خانواده‌ام من را به قیمت ۱۰ هزار دلار از تروریست‌ها خریدند. وقتی به خانه برگشتم، پدر و مادرم و دو نفر دیگر از اعضای خانواده‌ام دیگر نبودند.
مادلین درباره شیوه فرار خود می‌گوید: خانه‌ای را که در آن زندانی بودیم، گشتیم و یک گوشی همراه پیدا کردیم. با یک نفر تماس گرفتیم و گفتیم که گرفتار داعش شده‌ایم. او هم گفت اگر بتوانیم فرار کنیم، خودرویی را به موصل می‌فرستد تا ما را نجات دهد. ساعت ۳ صبح که نگهبان‌ها خواب بودند، سه نفری از پنجره فرار کردیم. چند ساعت فقط می‌دویدیم. بعد، یک جا ایستادیم و با همان شماره تماس گرفتیم. او هم خودرویی دنبال ما فرستاد و ما را نجات داد.
ویان هم فرار خود را این‌گونه توضیح می‌دهد: من همیشه با زن خانه [تروریست‌ها] همراه بودم. یک روز به او گفتم اجازه بدهد با او بیرون بروم. بعد از مدتی که بیرون بودیم، به من گفت حواسم به فرزندش باشد، اما من همان‌جا فرار کردم و خودم را به جاده اصلی رساندم. از آن‌جا یک نفر من را تا ترکیه برد و آن‌جا هم یکی اعضای خانواده‌ام به دنبال من آمد. باورم نمی‌شد دوباره خانواده‌ام را می‌بینم. وی توضیح می‌دهد که اگرچه از آن محیط فاصله زیادی گرفته و خودش را هم به خاطر اتفاقاتی که برایش افتاده، مقصر نمی‌داند، اما باز هم نمی‌تواند خاطرات و فکر آن روزها را از ذهن خود بیرون کند و آرام بگیرد.
در حالی‌که حدود ۳۰۰۰ ایزدی در اسارت داعش هستند، هیچ تلاش بین‌المللی برای آزادی آن‌ها صورت نمی‌گیرد. با این حال، افرادی هستند که تصمیم گرفته‌اند خودشان کاری بکنند. ابو شجاع که خودش ایزدی و اهل سنجار است، می‌گوید وقتی داعش سنجار را تصرف کرد، بیش از ۵۰۰۰ ایزدی را به اسارت گرفت. وی با شکایت از این‌که همه دنیا فقط تماشا کرد که چه بلایی بر سر ایزدی‌ها می‌آید، توضیح می‌دهد که به همین دلیل، تصمیم گرفته تا خودش جان ایزدی‌ها را نجات دهد و در این راه، ۱۵ تا ۲۰ بار وارد قلمرو داعش شده است. ابو شجاع تصویری از سه دختر را که اعضای خانواده‌اش هستند، نشان می‌دهد و می‌گوید به خاطر این سه نفر بوده که عملیات‌های آزادسازی اسیران ایزدی را آغاز کرده است، اما تا کنون حتا نتوانسته بفهمد آن‌ها کجا هستند.
ابو شجاع اولین عملیات خود را این‌گونه توصیف می‌کند: قرار بود هفت دختر را از دست دو مرد و یک زن جهادی که از استرالیا آمده بودند، نجات بدهیم. تحقیق کردیم تا بفهمیم چه زمانی معمولن از خانه بیرون می‌روند. یک نفر به ما گفت مردها قرار است چند روز برای جنگ از رقه خارج و عازم دیرالزور شوند. وقتی به خانه استرالیایی‌ها رسیدیم، زن تروریست‌ها مقاومتی در برابر ما نکرد، اما نه به این خاطر که آدم خوبی بود، بلکه می‌ترسید شوهرش با آن دخترها ازدواج کند.
اما ابو شجاع و دخترها بعد از فرار، در رقه گرفتار شدند، چون داعش به دنبال آن‌ها بود. ابو شجاع خانه‌ای را در ۵۰ متری خانه همان افراد داعش استرالیایی اجاره می‌کند و مدتی آن‌جا می‌مانند. داعشی ها همه جا را می‌گردند، اما به خانه‌های نزدیک خود شک نمی‌کنند. بعد از چند روز، بالأخره ابو شجاع، دخترها را با چند کودک در یک خودرو فراری می‌دهد. وی می‌گوید خاطرات تلخی که دخترها از اسارتشان تعریف کردند و درخواست‌های پدر و مادرهایی که فرزندانشان در اسارت داعش بودند، باعث شد تا وی این عملیات‌هایش خود را ادامه دهد.
ابو شجاع می‌گوید: داعشی‌ها معتقدند که اسلام به آن‌ها اجازه داده تا دختران غیرمسلمانی را که ۹ سال سن داشته باشند، به بردگی بگیرند. آن‌ها روی دخترانی که اسیر گرفته بودند، شماره می‌گذاشتند و تصویر آن‌ها را در واتس‌اپ منتشر می‌کردند. بعد پیام می‌دادند که بازار برده‌ها سه روز باز است. هر کس که می‌خواهد برده بخرد، در این سه روز باید این کار را بکند. بعضی از برده‌ها را با بچه‌هایش می‌فروختند. دخترانی که جوان و زیبا بودند، گران‌تر و آن‌هایی که بچه داشتند، ارزان‌تر بودند.
و سام پسربچه ۵ ساله‌ای که ۹ ماه در اسارت داعش بود، توضیح می‌دهد که چگونه او را کتک زده‌اند و زندانی کرده‌اند. وی می‌گوید به او قرآن و نماز را یاد داده‌اند و یک بار به قیمت ۴۵۰۰ دلار به یک تروریست الجزایری و بار دیگر با قیمتی بیش از ۵۰۰۰ دلار به یک تروریست سوری فروخته‌اند. وسام هم‌چنین تعریف می‌کند که دست و پای او را بسته‌اند و روی تانک سوارش کرده‌اند، سپس مقابل چشم او از روی سر یک نفر رد شده‌اند.
حنان مادر وسام توضیح می‌دهد: وسام را بردند و گفتند به او تیراندازی و اسلام را می‌آموزند. بردند و مغزش را شستشو دادند. دائمن به او می‌گفتند تو در خدمت دولت اسلامی هستی، تنها دولت واقعی که وجود دارد. به او یاد داده بودند تیراندازی کند و اگر همین الآن هم سلاح پر به دستش بدهند، ممکن است دوستانش را بکشد. علاقه خاصی به تیراندازی پیدا کرده است. او را به دفتر خود بردند و عربی به او یاد دادند. وقتی پیش ما برگشت، دیگر کُردی حرف نمی‌زد. حتا به او گفته بودند موهایش را بگذارد بلند شود تا شبیه آن‌ها شود. در نهایت شوهرم آمد و من به تروریست‌ها گفتم که پسرعمویم است. آن‌ها هم من را به قیمت ۲۰ هزار دلار به او فروختند. داعش پسربچه‌ها را از سن ۵ سالگی آموزش می‌دهند و از ۱۳ سالگی به جنگ می‌فرستند.
ابو شجاع درباره یکی دیگر از عملیات‌های نجات خود هم توضیح می‌دهد: برخی می‌گویند داعشی‌ها باهوش هستند، اما به نظر من خیلی هم احمق هستند. من برای آزادی یکی از دخترهای ایزدی با یکی از تروریست‌ها طرح دوستی ریختم. به من شکایت کرد که این دختر همیشه با او بداخلاقی می‌کند. من هم گفتم دلش برای خانواده‌اش تنگ شده است. او را پیش سه دختر دیگر ببر که دختر خاله‌هایش هستند. وقتی عربی با او حرف زدم، او هم خوشش آمد و حرف را قبول کرد. وقتی دو روز می‌خواست برای جنگ اعزام شود، هر چهار دختر را نجات دادم و به ترکیه بردم.
وی تعریف می‌کند که چگونه بعد از آن‌که افراد داعشی را فریب داده، از او طلب‌کار هم شده است: بعد از چند روز به من زنگ زد و گفت نبراز در خانه نیست. من هم سر او فریاد زدم که مگر من او را به دست تو نسپرده بودم؟ با او چه کار کرده‌ای؟ باید بگردی و پیدایش کنی.
به خاطر همین نوع عملیات‌هاست که داعش قول داده به هر کس درباره ابو شجاع اطلاعاتی به آن‌ها بدهد یا او را دستگیر کند و به آن‌ها تحویل دهد، ۵۰۰ هزار دلار پاداش خواهد داد. ابو شجاع در پاسخ به این سوال که آیا از این تهدیدهای داعش ترسی ندارد، می‌گوید: اولش می‌ترسیدم، اما بعدها به آن‌ها عادت کردم. الآن فکر می‌کنم دیگر اهمیتی ندارد. هر انسانی بالأخره می‌میرد و مرگ هم تنها یک بار سراغ آدم می‌آید، نه دو بار. من هم ترجیح می‌دهم با شجاعت و افتخار بمیرم تا با ذلت.
این شهروند عراقی تا کنون حدود ۳۸۰ زن، دختر و کودک را از دست داعش نجات داده و می‌گوید احتمالن ۲۷۰۰ یا ۲۸۰۰ نفر دیگر هنوز اسیر داعش هستند. ابو شجاع پس از پخش یکی از پیام‌های داعش علیه او با این مضمون که جنگ میان ما، جنگ فردی گمراه با انسان‌های درست و یکتاپرست است و تو دشمن خدا هستی، در واکنش می‌گوید: این‌ها صرفن پارس کردن‌های یک سگ است. البته افرادی که من نجات داده‌ام می‌گویند داعشی‌ها فقط تهدید نمی‌کنند، بلکه واقعن دارند به دنبال من می‌گردند.
همسر ابو شجاع می‌گوید: به او گفتم، ما از مردن تو ترسی نداریم، اما می‌ترسیم داعش دستش به ما برسد. این‌ها وحشی هستند. هیچ چیز برایشان اهمیت ندارد. هر کدام از دخترهایی که او نجات می‌داد، می‌گفت همه داعشی‌ها اسم و شماره تلفن و عکس او را دارند. می‌گفتند داعش تهدید کرده که اگر هر کدام از اعضای خانواده ابو شجاع را بگیریم، شکنجه‌اش بی‌پایان خواهد بود.
خانواده ابو شجاع از عراق به ترکیه فرار کردند تا در امان باشند. اما هنگام انتقال از ترکیه به بلغارستان، دستگیر شدند. آن‌ها اکنون در میان پناهندگان بی‌شماری هستند که از عراق و سوریه گریخته‌اند و به دنبال پناهندگی در اروپا هستند. این در حالی است که ابو شجاع هنوز هم به تلاش‌هایش برای نجات اسیران ایزدی از دست داعش ادامه می‌دهد.
این مطلب را به اشتراک بگذارید:
FacebookBalatarin

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر